یک استارتاپ به چه شخصیتهایی نیاز دارد؟
ترکیب تیم برنده
کارکردن برای یک استارتاپ بسیار متفاوت از کارکردن در یک شرکت جاافتاده و تثبیتشده است. شرکتهای تثبیتشده فرآیندهای ثابت و کارهای تعریفشدهای دارند، در حالی که همه استارتاپها به صورت ثابت، درگیر فراز و فرود و مواجهه با انبوهی از ناشناختهها هستند.
پس منطقی است که کارمندان استارتاپ برای پیشرفت در این نوع محل کار به مهارتها و نگرشهای خاصی نیاز داشته باشند. ما از 10 کارآفرین جوان خواستیم هرکدام، یک ویژگی که معتقدند اعضای یک استارتاپ باید داشته باشند را به ما بگویند. در پی این سوال ما یک لیست خوب از تواناییهایی داریم که اعضای یک تیم استارتاپی باید داشته باشند.
-
توانایی درس گرفتن از شکست
ایجاد یک استارتاپ به خودی خود کار بسیار دشواری است و بدون شک، شما و هر یک از اعضای تیمتان در این مسیر، اشتباهات زیادی را مرتکب خواهید شد. این مهم نیست که در هر اتفاقی چقدر حق با شماست، بلکه مهم این است که چقدر میتوانید از این اتفاقات درس بگیرید و خودتان را برای حرکت در مسیر بهتر سازگار کنید. درک کردن، نیازمند این است که شما دلتان بخواهد یاد بگیرید و پذیرش اشتباه را داشته باشید. به همین دلیل است که این ویژگی یکی از مهمترین ویژگیهایی است که افراد میتوانند هنگام کار در یک استارتاپ داشته باشند.
-
اشتیاق برای ماموریت
یکی از مهمترین عواملی که باید در استخدام کارمندان استارتاپی در نظر بگیریم، تناسب میان اشتیاق و مأموریتشان است؛ اشتیاق در نقطه تلاقی بین کارهایی که دوست دارند انجام دهند و آنچه در آن مهارت دارند قرار دارد. اگر فرد به نقش خود علاقهمند بوده و دارای پتانسیل لازم برای ساختن آنچه که میخواهد باشد، میتوانید هیجان را در او احساس کنید. فرد باید بر اساس ماموریت شرکت هدایت شود و باور داشته باشد آنچه میسازد به اندازه کافی نوآورانه است تا دنیا را تغییر دهد. این برای توانایی در حفظ انگیزه و ادامه کار، در فراز و فرودهای استارتاپها بسیار مهم است. تناسب اشتیاق و توجه به مأموریت، از آن دست ویژگیهایی است که برای استخدام در استارتاپها اهمیت دارد.
-
نگرش فراعمل
یکی از بزرگترین تفاوتها بین یک شرکت تثبیتشده و یک استارتاپ این است که استارتاپها باید سریعتر حرکت کنند و ریسک بیشتری را بپذیرند. بنابراین ذهنیت اعضای یک استارتاپ همیشه باید این باشد که “چگونه میتوانم در هر کاری که انجام میدهم یک قدم جلوتر بروم.” برای انجام این کار، شما به تیمی نیاز دارید که اعضای آن دارای ذهنیت شناسایی، تجزیه و تحلیل و اجرای فراعمل در فرصتهای احتمالی، حتی به صورت روزانه یا هفتگی باشند. شما همچنین به تیمی نیاز دارید که از ریسک کردن نترسد و اگر شکست بخورد، از آن درس گرفته و ادامه میدهد. همچنین تصمیمگیری روزانه و سریع اعضای تیم مستلزم این است که تیم ابتکار عمل داشته باشد چون اختیارات دارد.
-
تمایل به ریسک کردن
شما به افراد ریسکپذیر نیاز دارید؛ افرادی که مایل به شکست باشند تا بتوانند از آن درس بگیرند و کسب و کارشان را جلو ببرند. افراد ریسکپذیر معمولاً جسور و با اعتماد به نفس هستند. آنها ایدههایی ارائه میکنند که به استارتاپ شما مزیت لازم برای موفقیت را میدهد. ضمن اینکه آنها تمایل دارند تا انرژی مورد نیاز را در زمانی که ساعتهای کار طولانی شده، وظایف سخت شده و خلاصه روال کارها در سربالایی افتاده، تامین کنند بدون اینکه همه این سختیها برایشان مهم باشد. آنها فقط میخواهند موفق شوند و موفقیت کسب و کار شما را ببینند. آنها مشکلگشا هستند و کار جدید هم پر است از چالشها و مشکلات زیاد! پس تیمی بسازید که از حمله به مشکلات نترسد و اگر شکست خورد ناامید نشود.
-
توان کارکردن در محیط بدون ساختار
استارتاپها معمولاً از نظر ساختار و فرآیندها روان و سیال هستند؛ شیوهای که برای یک تیم چهار کارمنده با دو مشتری کار میکند برای یک تیم بیست کارمنده با چهل مشتری کار نمیکند. به نظر میرسد کارمندانی که محیط سیال و بدون ساختار را تحمل یا حتی در این محیط پیشرفت میکنند، در استارتاپها بیشتر دوام میآورند. از سوی دیگر، برخی افراد هم هستند که ثبات ساختارهای قابل پیشبینی و سفت و سخت مانند بررسی عملکرد سالانه یا سیستمهای تصویب بودجه را ترجیح میدهند. نمیتوان بهطور قطع گفت کدام ساختار بهتر از دیگری است. با این حال، برای استارتاپها، کارمندانی را پیدا کنید که آشکارا محیط سیال را دوست دارند.
خواندن این مقالات پیشنهاد میشود:
موفقیت در کسبوکار در گرو حس تعلق سازمانی | مدیریت کسبوکار به مثابه دویدن در ماراتن
-
سرسختی
همه کسانی که برای یک استارتاپ کار میکنند باید سرسخت باشند. موانعی ذاتی در محیط استارتاپ وجود دارد که در یک شرکت تثبیتشده وجود ندارد و کارمندان استارتاپ برای موفقیت باید آنها را درک کنند. تیمهای فروش باید پیشنهادات رد شده را بررسی کنند، تیم عملیاتی باید روی کارایی کار کند و بخش بازاریابی وظیفه دارد که شرکت را در بازار رقابتی متمایز کند در حالی که همه این اتفاقات با بودجههای بسیار کمتر از شرکتهای رقیب اتفاق میافتد. شکست در طول فرآیند راهاندازی، اتفاقی است رایج که میتواند برای برخی کارمندان بسیار دلسردکننده باشد. در استخدامهای جدیدتان افراد سرسخت را در نظر بگیرید زیرا آنها میتوانند شکست را به تجربیاتی برای یادگیری تبدیل کنند و این مساله به موفقیت در آینده کمک میکند.
-
شجاعت
به نظر میرسد شرطبندی روی چیزی که هنوز در حال تغییر است، شجاعت زیادی میخواهد. بر خلاف شرکتهای تثبیتشده که روی وظایف هر نقش متمرکز شدهاند، یک استارتاپ هنوز در حال کشف جایگاه کارکنانش در پروژه است. به همین دلیل است که یک کارمند استارتاپ باید آماده مقابله با شرایط پیشبینی نشده بوده و مهمتر از همه، سازگار باشد. استخدام فردی که در زمینههای مختلف تخصص کسب کرده و تجربه ایجاد نوآوری یا رشد برای شرکت خود را در کارنامهاش دارد، ارزشمند است. روی فردی که بیقرار و مصمم است میتوان شرط بست، نه کسی که بیش از یک دهه در یک شرکت بوده. یک استارتاپ باید تیمی داشته باشد که بخواهد دائماً برای یادگیریِ مهارتهای جدید و تفکر خارج از چارچوب به چالش کشیده شود؛ تیمی با شجاعت.
-
خودانگیختگی
همه اعضای تیم یک استارتاپ باید خودانگیخته باشند یعنی خودشان به خودشان انگیزه بدهند. آنها باید بتوانند سیالانه فکر کنند، راهحل بیابند و بدون اینکه مستقیماً بهشان گفته شود، کار را جلو ببرند. همه اینها ناشی از خودانگیختگی و سپس ایجاد یک محیط امن برای عملکردن است. آلاستر سندرسون میگوید: “من تیمهای استارتاپی زیادی را دیدهام که این مؤلفه مهم را نداشتند و بیشتر مواقع، اکثریت تیم منتظر بودند تا بنیانگذار به آنها بگوید چه کاری انجام دهند. این یک خطای بزرگ در کسب و کار است و به طور جدی رشد را متوقف میکند.”
-
توانایی اولویت دادن به اهداف شرکت در مقابل اهداف شخصی
در مقایسه با شرکتهای جاافتاده، استارتاپها تمایل دارند در محیطی به سرعت در حال تغییر فعالیت کنند. اغلب، آنچه از یک کارمند استارتاپ خواسته میشود، در تضاد با اهداف شخصی کارمند است، زیرا اهداف شرکت و انتظارات شغلی همه اعضای تیم میتواند به سرعت تغییر کند. به عنوان مثال، در صورت بروز شرایطی خاص، میتوان از یک متخصص خواست تا وظایف بازاریابی را بر عهده بگیرد. تینگوا ژوو میگوید: “اگر همه کارکنان مایل نباشند اهداف شرکت را بر اهداف شخصی خود ترجیح دهند، احتمال شکست استارتاپ بسیار زیاد است.”
-
اعتقاد به ماموریت شرکت
یک استارتاپ موفق باید به ماموریت و چشمانداز شرکت ایمان داشته باشد. این درست است که استارتاپها میخواهند پول در بیاورند اما بسیاری از استارتاپها با انگیزۀ دستیابی به چیزی بیشتر از پول تحریک میشوند، بنابراین مهم است تیمی را استخدام کنید که این انگیزه را داشته باشد. کوپر هریس اعتقاد دارد: “در ابتدا ارزیابی مناسب بودن فرد ممکن است دشوار باشد، اما ما سه راه برای کسب اطمینان از این موضوع داریم. ما با توضیح اهدافِ اصلی خود شروع میکنیم، سپس یک دوره آزمایشی داریم تا به کارجویان جدید زمان بدهیم تا خود را با این اهداف هماهنگ کنند. در طول این دوره نیز، ما گفتگوهای توسعه حرفهای داریم تا اطمینان حاصل کنیم که همه کارکنان (جدید و قدیم) با اهداف شرکت و اهداف شغلی خود هماهنگ هستند. این سه روش به ما این امکان را میدهد که به سرعت ببینیم که آیا استخدام افراد جدید مناسب بوده یا خیر.”
برای خواندن جدیدترین مقالات مرتبط با مدیریت و کارآفرینی کلیک نمایید.